هر چی خدا بخواد...
سلام مامی جان نمیدونم خبرم خوبه یابد میگن پرواز های عمره کنسل شده نمیدونم راسته یا نه البته تا بعد از ظهر مشخص میشه اگه کنسل بشه برنامه هامون تقریبا به هم میریزه اصلا نمیدونم چی پیش میاد فقط هممون منتظر بعد از ظهریم خدا یا هر چی خیره پیش بیاد الانم رفتی خونه ی مامانی بابایی هم رفته بود مساحبه الان زنگید و با کلی ذوق گفت قبول شدم الاهی شکر هنوزم ناهار نخوردیم منم که از خدا خواسته تا بابایی زنگید و خبر داد منم ازش شیرینی خواستم اونم ناهار خلاصه فکرامون کلی مشغوله به چه کنم چه کنم افتادیم البته مامانی یه خورده خوشحاله که الان نمیرن ولی بیشترش ناراحته البته ما برناممونو همون دوهفته ی دیگه میگیریم حالا دیگه ببینیم چطور میشه از یه جهت الان نرن خیلی بهتره الان با تموم خستگی ها و استرس میرن خیلی هم نمیتونن استفاده کنن ولی خوب بزارن بعدا برن با فراق بال میرن و بیشتر تر بهشون خوش میگذره حالا دیگه هر چی خدا جون بخواد خدایا ممنونتم به خاطر تمام محبتات دوست دارم محسن جونم ازت ممنونم به خاطر زحماتی که به خاطر راحتی ما میکشی دوستون دارم یه دنیا