حسین حسین ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

ادم برفی کوچولو

سالگرد امام مهربونمون تسلیت باد

1392/3/14 17:13
نویسنده : مامانی
180 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازی امروز سالگرد رحلت امام مهربونمون امام خمینی رحمة الله هستش که 24 سال پیش به رحمت خدا رفتن بابایی جونم امروز برا مراسم صبح رفتن مرقد امام تقریبا ساعت 4 برگشت خاله فاطی هم به خاطر اینکه ماتنها نباشیم اومد پیشمون ساعت 3 هم رفت همچنان از مامانی جونم خبر نداریم فقط دعا گوش هستیم راستی یه خبر خوش یکشنبه قبل از اینکه بریم خونه ی دوست جونیم نوبت دکتر داشتی واسه چشمات رفتیم دکتر نقیبی که بعداز دکتر جنابان بهترین دکتر هستش تو قم رفتیم مطبش که طبقه ی بالای دکتر خودت دکتر پشتیبان بود خلاصه بادل فرصت چشمات و معاینه کرد و تست گرفت و بادستگاه نگاه کردو گفت نیازی به عینک نداری اخه شماره ی چشمت از دو و هفتاد و پنج اومده بود یک گفت پایین ترم میاد چون بچه است ممکنه پیش بیاد گفتش چشمات بزرگتر شده جا باز کرده برا همین نمرشم اومده پایین تر البته همه ی این تفسیر هارو با اصطلاحات و توضیحات پزشکی میگفت منم برات عامیانه و خلاصه ترجمه کردم ههههههههههههه خوبه من مترجم نشدم ههههههههه...بعدشم گفت یک ساله دیگه بیا دوباره ببینم که انشاالله برطرف شده باشه گفت اینم اصلا مهم نیست فقط چون بچه ای تنبلی چشم نگیری وگرنه چیز خاصی نیست خدارو صدهزار مرتبه شکر بعدش رفتیم یه عالمه بستنی خوردیم و رفتیم خونه ی دوست جونیم کلی اونجا بهمون خوش گذشت فردا بعداز ظهرم بابایی جون اومد دنبالمون مارو برد خونه ی خاله فاطی اخه حالش خیلی بد بود ماهم تقریبا تا ساعت 11 شب پیشش بودیم و بعد ما سجاد و اووردیمش خونه ی خودمون تا خاله جون یه ذره استراحت کنه تا دیشب خونمون بود و بعد خاله جون اومد دنبالش و بردش راستی مشهدمونم از جمعه افتاد پنجشنبه بعدشم قراربوده از قم باشه به هم خورده حالا شده از تهران 5شنبه ساعت 7 صبح باید بریم موسسه ی بابایی ازاونجا بریم تهران برای انتخابات باید بریم مشهد رای بدیم کاش بعداز انتخابات می افتاد...ولی بازم خداروشکر که خدا یه فرصت دیگه بهمون داد تا بریم پا بوس امام مهربونمون امام رضا علیه السلام اقا جان بدجور دلم برات پرمیکشه...برای صحن و سرات...امده ام شاه  پناهم بده...محسن جونمٍٍ،عزیزم،مهربونم،یه دنیا ممنونتم عاشقتم میمیرم برات میبوسمت بی نهایت...پسر عزیزم خدارو به خاطر داشتن تو بی نهایت سپاسگذارم...خدای خوبم شرمندتم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (3)

مامان نفس طلایی
14 خرداد 92 17:27
سلام عزیزم کاری نکردیم انشالله مامان هم خوبن نگران نباش صدقه بذار خودت رفتی می دونی چه جوریه دیگه و.... وای خوش بحالت مشهد ... عجیب دلتنگم ........... حاضرم دنیا رو بدم و برم مشهد .... خیلی دلتنگم ... خیلی ....
مامان نفس طلایی
17 خرداد 92 12:12
قالب نو مبارک ... پیشاپیش هم چشمت روشن که انشالله مامان گلت داره میاد ... زیارتشون قبول... راستی عیدتون هم مبارک
مامان ریحان جیگر
17 خرداد 92 14:20
خدارو شکر که مشکل چشم حسین جونم برطرف شد، ایشالا که مامان اینا هم به سلامتی برمی گردن مشهد هم رفتی حسابی التماس دعا دارم، سلام ما رو هم به آقا برسونین


ممنون عزیزم از دعای شما بود...انشاالله دعا کنید...حتما انشاالله به زودی زود قسمت خودت بشه عزیزم...