حسین حسین ، تا این لحظه: 15 سال و 4 ماه و 2 روز سن داره

ادم برفی کوچولو

روز مره گی بدون مامان

1392/3/14 16:27
نویسنده : مامانی
170 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نازی جون امروز مامانی اینا رفتن به سمت کربلا دیشب کاظمین بودن صبح رفتن کربلا سه روز اونجان بعدشم سه روز میرن نجف اخه پروازشون موقع برگشت از نجفه برا همین برنامشون اینجوری شد...انشاالله که سفر براشون پراز برکت و معنویت باشه و صحیح و سالم برگردن...امشبم منو تو قراره بریم خونه ی دوست جونیم اخه شوشو جونش نیست ما هم میخواییم بریم پیششون بخوابیم تا تنها نباشن فرداشب شوشو جونش میاد بعداز سه هفته...قول دادم برم براش موهاش و درست کنم...فرداشبم با خاله فاطی میخواییم بریم خونه ی مامانی جون بخوابیم صبحش برا مامانی جون اش پشت پا بپزیم...احتمالا بعدشم بریم تهران ولی من اصلا حال و حوصله ندارم تا مامانی جون نیاد نمیتاونم جایی برم خدایا خودت هر جور صلاح میدونی...عزیزم دوست دارم...

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (2)

مامان نفس طلایی
14 خرداد 92 15:03
سلام خواهری خوبی؟ جای مامان گلت خالی نباشه ... انشالله به سلامتی و دل خوش ...
به زودی روزی خودت انشالله ...
تهران نیومدین چرا؟ دلم تنگ شده


سلام عزیزم ممنون...انشاالله با همدیگه بریم...اخه حال و حوصله اش رو نداشتم هم جاده شلوغ بود هم اینکه خودم حوصله ی اومدنو نداشتم اقا محسن اومد مرقد امام و برگشت ولی من موندم
مامان نفس طلایی
14 خرداد 92 17:28
کاش می امدی یه ذره حال و هوات عوض می شد