عزاداری حسینم
سلام حسینم سلام دار وندارم خوبی عزیزم الاهی شکر منم خوبم برات میخوام از این یکی دو روزه بنویسم که همش روضه میرفتیم اخه ایام شهادت حضرت زهراست پسرکم این روزها خیلی روزهای غمگینیه شاید نتونی الان درک کنی ولی بزرگ که بشی حتما میفهمی خدا لعنت کنه دشمنان حضرت زهرا وامیر المومنین رو که بعد از پیامبر نذاشتن اب خوش از گلوی مبارک انها پایین بره قربون علی ع برم چقدر غریب و مظلومه علی جان چگونه بدن نیلگون فاطمه ات را غسل دادی وکفن کردی خدایا چقدر سخته خونه ای که مادر از دست داده چقدر سرد و بی روحه خدایا قسمت میدم به این شبهای عزیز هیچ خونه ای رو بی مادر نکن خدا جونم به منه سرا پا تقصیر نگاه نکن به این شب عزیز قسمت میدم تمام مادرای مریض و شفا بده حسینم خیلی دعا کن مامان فدات بشه مامان وقتی روضه میریم موقع سینه زدن سینه میزنی و موقع دعا کردن دعا میکنی عزیزم عزاداریهای این چند روزت قبول باشه شب شهادت رفتیم موسسه بابایی و مهمون سفره حضرت زهرا بودیم از اونجا هم اومدیم خونه اقای موسوی همسایمون اونجا هم شما کلی مجلس و گرم کردی و فرداش من رفتم خونه خاله فرحزادی و تو رو نبردم چون خیییییییلی شیطو تشریف داریوشب هم با ریحانه جون اینا رفتیم خونه دوست عمو مهدی و شما هم دوباره مجلس و گرم کردی البته از اون جهتمیخوام تو پستای بعدی از شیطونیات برات بنویسم با تموم شیطونیات عاشقتم دوست دارم یه دعای مادرونه برات میکنم که در لحظه لحظه های زندگیت خدا رو از یاد نبری روی ماهت و میبوسم مادری