ادامه ی خاطرات مشهد
سلام نازنینم زیارتمون قبولخسته نباشیم رسیدنمون بخیر یه ذره خودمونو تحویل بگیریم تا ببینیم چی میشهعرضم به حضورت خاطراتمونو تا روز پنجشنبه نوشتم حالا از پنجشنبه به بعد شب جمعه رفتیم حرم و از اونجا هم رفتیم شیر موز میدون شهدا و بعدشم رفتیم سوغاتی خریدیم و اومدیم هتل فردا صبحم رفتیم خونه ی مامان جون اینا و صبحونه خوردیم و رفتیم خواجه ربیع سر خاک مامان جون و بعدشم رفتیم رستوران حرم و ناهار قیمه خوردیم که خیلی عالی و خوشمزه بود دست امام رضا جونم درد نکنه بعد از ناهارم رفتیم زیارت وداع و از اونجا هم اقاجون اینا مارو رسوندن خونشون تا ماشینمون و برداریم و راه بیفتیم مامان جون برامون چای و میوه و اجیل گذاشت و خداحافظی کردیم و راه افتادیم شب نمازمون و توسبزوار خوندیم و تا شاهرود رفتیم قرار بود اونجا بخوابیم که بابایی جون گفت خسته نیستم و بریم توراه حضرت عالی هوس پیتزا کردی و الا و بلا باید بخری خلاصه رفتیم یه رستوران خوب و پیتزا خوردیم بعدشم رفتیم کافی شاپ و منو بابایی دوتا هاچاکلت خوردیم و راه افتادیم تا سرخه رفتیم و شب اونجا خوابیدیم صبحم نماز خوندیم و شیر و چای و کلوچه خریدیم و راه افتادیم به سمت خونه تقریبا ساعت ده و نیم صبح رسیدیم خونمون خداروشکر...خداجونم خیلی دوست دارم...امام رضا جونم از دعوت و پذیرایی خیلی عالیت ممنونم فداتون بشم اقای مهربونم....