بدون عنوان
سلام عزیزم خوبی خدا روشکر دیروز بعد از ظهر رفتیم خونه ی مامانی خاله فاطی هم اومد بالاخره خاله جون روبالشتی هامو دوخت دستش بی بلا شبم من و تو موندیم خونه ی مامانی چون امروز مامانی میخواست حلوا درست کنه ببریم بقیع دایی طاها هم اومد شربت و درست کرد و هممون رفتیم بقیع و تازه اومدیم قرار بود ساعت 5 جلسه برا کربلا داشته باشیم که کنسل شد امشبم میخواییم بریم خونه ی دایی امیر شام و مامانی درست کرد مریم جونم زحمت ژله ها رو میخواد بکشه دستشون بی بلا راستی دیشب دایی طاها و مریم جون اومدن خونه ی مامانی مریم جون دو مدل ژله درست کرده بود که خیلی عالی شده بود هم خوشگل هم خوشمزه یکیش ژله ی رنگین کمونی بود یکیشم افتاب گردون که بسیار زیبا بود ازش قول گرفتم مامان جون منصوره اینا که اومدن برام درست کنه مریم جون دست گلت درد نکنه خوب مامانی هزار و یک کار ریخته روسرم باید برم دوست دارم مامانی جونم راستی بیستم شهریور سالگرد بابایی جونم بود ولی قرار شد امروز که پنجشنبه ست بریم بقیع بابای گلم روحت شاد خیلی دعام کن مهربونمکاش پیشمون بودی تکیه گاهم به خدا میسپارمت