گل اجباری برای خودم
سلام جوجو خوبی قربون اون زبون شیرینت برم پریشب رفته بودیم اقای سیب زمینی کنارش یه گل فروشی بود بابایی جلو گلفروشیه پارک کرده بود وقتی برگشت شما بی مقدمه گفتی بابایی برا مامانم گل بخر مامانم که اینقدر خوبه من و دسشویی میبره بابایی به شوخی گفت مامانت خودش گله گل میخواد چیکار بعدش شما گفتی نه از این گلا باید براش بخری خلاصه هی تو گفتی هی بابایی گفت بعدشم بابایی مجبور شد برام یه رز قرمز بخره چون من عاشق رز قرمزم وقتی اومد توماشین تو غر زدی و گفتی از اینا نه از اون یکیا منظورت لی لیوم بود بابایی گفت این یکیو عمرا به حرفت گوش بدم اخه مامانت رز دوست داره بعدشم گفتی خب باشه دفعه ی بعد از اینا بخر قربونت برم عقلت تا کجا کار میکنه اندازه ی یه ادم بزرگ میفهمه دست بابایی هم درد نکنه یه گل اجباری برام خریددوستون دارم عشقای من
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی