پسرم آقاتر شده...
سلام نازنینم فدای گل پسری بشم که برا خودش آقا شده و با بابایی جونش میره بیرون الانم رفتی با بابایی جون واسه فردا خرید کنید جیگر مامان....دیشب رفتیم مراسم خونه ی استاد بابایی جون خداروشکر مثل همیشه خیلی باصفا بود وشما هم مثل یه دسته ی گل کنار بابایی جون نشسته بودی موقع برگشتن تو حیاطشون درخت انجیر داشتن و شما هم که عشق انجیر...دایی امیرم بغلت کرد تو هم یه دل سیر انجیر چیدی و بعدشم ازاونجا رفتیم حرم خیلی شلوغ بود وخیلی هم با صفا زیارت کردیم و برگشتیم خونه راستی دیروزم بعد از دو هفته اصرار منو بابایی جون رضایت دادی بری ارایشگاه از اونجا هم رفتین کارواش... امروزم از صبح پاشدم کارام و کردم و تقریبا ساکارو نیمه تموم بستم تا انشاالله فردا صبح زود بعداز نماز راه بیفتیم خداجونم خودت مثل همیشه پشت و پناه همه ی مسافرا باش دوست دارم خدای مهربونم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی