حسین حسین ، تا این لحظه: 15 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

ادم برفی کوچولو

حالم خیییییییلی خوبه

1391/8/21 20:55
نویسنده : مامانی
161 بازدید
اشتراک گذاری

سلام نفسم خوبیییییییییییییی؟ منکه خیلی خوبم خدااااااااااااااااروشکر دیروز با خاله جون و  ریحانه جون رفتیم پارک بانوان کلی بازی کردی و خوش گذشت بهمون بستنی هم مهمون خاله جون بودیم هورادست خاله جون بی بلاماچ امروز صبحم که اون خاله جون دیگه ات اومده بود اینجا و شما هم کلی با مبین بازی کردی امروز مبین جون یک ساعت بدون مامانش خونمون بود اخه خاله جون رفته بود مدرسه ی سجاد جلسه داشتن تو این یه ساعت شما نشون دادی که ما میتونیم به یه نی نیه دیگه غیر از خودت فکر کنیمنیشخندافرین ناز دلم که اینقدر شما خوبی پسمل دلسوز و مهربونمبغل برا ناهارم یه الو مسمای سرحال و عالی گذاشتم البته بچه به بغل کلی حال دادزبان یاد دوران گذشته فردا شبم خونه ی مامانیه من دعوتیم، تا قبل از محرم همه ی فامیل یه بار دیگه دور هم جمع شیم بابایی جونم امشب با دوستاش رفته پینت بال خوش به حالش البته گفت شما هم بیاید برید شهر بازی تا من بازیم تموم بشه ولی تنهایی حوصله نداشتم دیگه ما موندیم خونه تا ساعت ١١ شب البته خودمم یه کم کار دارم باید سه تا ساک ببندم و کارای دیگمو بکنم چهار شنبه میریم بندر انزلی ١٠ روز اونجا میمونیم اخ جون چه حالی میدههورا بادل فرصت همه جاش و میبینیم منم که عاشق دریا ...خدایا شکرت...حسین جونم دوست دارمقلب محسنم،نفسم،امیدم،عشقم،میمیرم برات تو همه ی دنیای منیماچقلب

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

انسيه
22 آبان 91 11:04
قربون حسين جون و مبين عزيزم كه هر دوشون با هم پسراي گلي بودن كه هم فاطمه جون به كارش رسيد و هم شما به آشپزي،از طرف من حسابي ماچشون كن


فدات...
انسيه
22 آبان 91 11:07
عزيزم چرا به جاي بندرانزلي پيش ما نمياين؟قرار بود ماه رمضون تشريف بياريد كه....دلم واستون يه ذره شده .....


ای خواهر جون منکه فعلا شدم مثل توپ قلقلی هر کی هرجا قلم بده هونجا میرم...منم دلم حسابی تنگ شده به امید دیدار...
آمنه جون
22 آبان 91 11:12
خوشحالم عزيزم كه روز خوبي داشتياميدوارم به زودي زود همديگرو ببينيم


فدات مرسی...انشاالله به زودی زود...منتظریما...
مامان نفس طلایی
6 آذر 91 16:38
سلام عزیزم خوبی؟ امدین؟ امدی وبم بگو رمز و بدم